عزیز دل مامان ایلیاعزیز دل مامان ایلیا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه سن داره

نبض زندگی "ایلیا"

شروع دوباره...

غریبگی

سلام پسر کوچولوی مامان ایلیا جونم... چند وقت پیش قرار بود چند نفری از اقواممون برن مکه... قبل رفتنشون به رسم همیشه رفتیم تا بهشون التماس دعا بگیم با عزیز و بابایی و خاله منیره و دایی بهمن اولین جایی که رفتیم خیلی راحت از توی بغلم اومدی پایین و با بچه ی کوچیکی که اونجا بود شروع کردی به بازی خیلی راحت میرفتی پیش همه و حتی با اقایون توپ بازی میکردی!! اما دومین خونه ای که رفتیم! به محض ورودمون شروع کردی به گریه و فریاد زدن! طوری که مجبور شدم برگردم و توی راهرو بنشینم! همینکه میرفتم تو خونه دوباره گریه میکردی! اصلا نفهمیدم چرا! کی تو خونه بود که ازش میترسیدی و غریبگی میکردی؟! خلاصه که فکر کنم واسه ...
11 اسفند 1392

خنده هایت

    وقتی خوشحالی        چشمانت زودتر از لبهایت به من لبخند میزنند                عاشق شیطنتی هستم که در چشمانت موج میزند و مرا در خود غرق میکند...   ...
10 اسفند 1392